حسین شهابی در فیلم «آزاد به قید شرط» به موضوعی می پردازد که بستری اجتماعی دارد، داستانش درباره کمالی (امیر جعفری) است که ده سال قبل به جرم مشارکت در سرقت مسلحانه به بیست سال زندان محکوم شده و به تازگی از زندان آزاد شده است.
او ده سال زودتر از موعد از زندان آزاد شده و دیونی داشته که پس از پرداخت این دیون به قید شرط از زندان آزاد شده است. همسر کمالی، ناهید ( شقایق فراهانی) زمانیکه کمالی در زندان بود از او جدا شده و به عقد مرد دیگری درآمده است. بدهی صد میلیونی کمالی را نامزد دخترش مریم (امیردلاوری) پرداخت کرده است. در همان مقدمه دراماتیک فیلم، محافظه کاری قابل توجهی از جانب شهابی نسبت به پرداختن به این موضوع بکر و مهم و کار نشده صورت می گیرد که به شدت تعجب آور است، آن هم از کارگردانی که همیشه در زیر لایه آثارش به شکلی ماهرانه بارها و بارها مرزهای خطوط قرمز سینمای ایران را در می نوردد و هیچ رد مستقیمی از خود بجا نمی گذارد. چنانچه گویی سیستم ممیزی ارشاد هم در برابر پرداخت منصفانه و مسئولانه شهابی سر تسلیم فرود می آورد. مخصوصا با دیالوگهای محشری که به شعر می ماند و در نهایت سادگی از دهان بازیگران خرد و کلان فیلمهای او خارج می شود.
حسین شهابی با ساختن آزاد به قید شرط آن هم بلافاصله پس از تدوین فیلم قبلی اش دوران سرطانی که چندی پیش به ( سرطان) تغییر نام داد، گویی قصد آزمودن آستانه تحمل منتقدانی را دارد که طرفدار آثار قبلی او هستند. اما او نباید این شوخی را بکند. چون منتقدان جدی آثار سینمای اجتماعی همچون کمالی ( شخصیت اصلی فیلم) مشروط آزاد نیستند که بنا به مصلحت مشروط بودن هراثری را از یک فیلمساز مورد علاقه و توجه خود بپذیرند ودم نزنند. همانگونه که از این نویسنده و کارگردان مولف انتظارمی رفت، مصالح دراماتیک فیلمنامه آزاد به قید شرط به قاعده ای بوده که کارگردان توانایی مثل او بتواند از آن اثری قابل قبول بسازد. شروع فیلم و چینش سکانسها که به سیاق روز روشن وحراج پیش میرود، تا دقایقی طولانی این نوید را می دهد که این بار نیز با اثری غافلگیر کننده و تکان دهنده روبرو خواهیم بود. اما درست در حساسترین دقایق فیلم شهابی ناگهان با وارد کردن بازیگرانی چون لیلا اوتادی و چند چهره دیگر که از اساس انتخابشان برای همچین اثری اشتباه بوده رنگ و بوی اثر را تغییر می دهد. گویی او نیز در برابر سیستم سرمایه گذاری سینما کم آورده و برای بازگشت سرمایه فیلمش دست به دامان الگوهای از پیش آزموده شده است. در این بین اما چیزی که شهابی بدان توجه کافی ننموده این است، که متن و محتوای فیلم نامه های دغدغه مند و سبک سیاق رئا لیستی فیلم سازی او به هیچ وجه قابلیت آشتی پذیری با سیستم سرمایه داری سینما را ندارند، مگر با دقت و وسواس فراوان که در آزاد به قید شرط شاهد این وسواس نیستیم. به اعتقاد من مهم ترین چیزی که آزاد به قید شرط را از یک اثر قابل دفاع اجتماعی تنزل داده انتخاب بازیگران ( به جز امیر جعفری و دیبا زاهدی و امیر دلاوری) آن و مصلحت اندیشی و کوتاه آمدن کارگردان در برابر دستگاه ممیزی بوده است. قهرمان فیلم اگر چه به حکم عقل و قانون ( در موقعیت مشروط) نمی تواند کنش گر فعالی برای حل معضلات خود و خانواده اش باشد، اما این بهانه کافی نیست که قابلیتهای دراماتیکی این موقعیت ممتاز فدای مصلحت اندیشی گردد و ماموریت اصلی قهرمان فیلم ( آنچه در اصل بیننده با او قرارداد بسته) به شخصیتی فرعی و شاید حتی غیر لازم فیلم ( جمال- امیر دژاکام) محول گردد. جمال که گویی بی واسطه و در اثر یک اشتباه سهوی از زیر متن فیلم های مسعود کیمیای گریخته و از فیلم رئالیستی حسین شهابی سر درآورده، به وصله ناچسبی می ماند که برغم تمام لوطی گری ها و مردانگی هایش تنها طعم فیلم را به کام بیننده تلخ می کند. البته کتمان نمی کنم که شهابی در این فیلم همچون مهران احمدی در فیلم روز روشن، چنان بازی عمیق و ماهرانه ای از امیر جعفری گرفته که یک تنه از عهده تمام کاستی های فیلم بر می آید، و جعفری نیزموفق می شود به مدد موقعیت ممتاز دراماتیکی فیلم نامه و شخص حسین شهابی مهم ترین نقش کارنامه بازیگری در تمام طول عمرش را رقم بزند. اما ای کاش شهابی در مورد سایر بازیگران فیلم هم این دقت و وسواس را به خرج می داد تا بلکه کمی از زهر تیپ های جاهلیسم فیلم کاسته شود. اتفاقا من یکی از مهارتهای قابل ستایش حسین شهابی را در چند فیلم قبلی او که دیده یا ندیده ام ، انتخاب فوق العاده هوشمندانه او در بازیگران آثارش می دانم. تا جایی که با تجربه آثار قبلی کارگردان ثابت شده هر بازیگر با تجربه یا تازه کاری که جلوی دوربین شهابی قرار گرفته به مدد توانایی و مهارت کارگردان در بازی گرفتن از آنان، حداکثر توانایی او کشف و مورد استفاده درست قرار گرفته و در کارنامه هنری وی ماندگار شده است. در آزاد به قید شرط اماگرچه هنوز بازی بازیگران قابل قبول است ولی در انتخاب و جای گزاری آنان اشتباه قابل توجهی صورت گرفته و رنگ و بوی یک ملودرام عاشقانه را به یک اثر عمیق اجتماعی داده است. آزاد به قید شرط اگر در تدوین مجدد بطور اساسی مورد جراحی قرارگیرد و نگاه عمیق و هنرمندانه شخص حسین شهابی بر آن اعمال شود، به یقین می تواند اثر قابل دفاعی در حوزه سینمای اجتماعی ایران باشد و در گیشه نیز به توفیق خوبی دست یابد.
ارسال نظر